10/29/2006

سر اين زخم عزيز ،
در اين گنج كهن ،
لب اين خسته ز تن ،
باز خواهد شد ؟
من باشم و تو و يك دنيا رسوايي .

. . .

ديشب مجري برنامه 2030 جمله قشنگي گفت كه نمي دونم مال كيه :
واسه آدمايي كه از پرواز هيچي نمي دونن ، هر چي بلندتر پرواز كني
كوچيكتر مي شي .

. . .

يكي از بزرگترين بيزاري هاي من تو زندگي توضيح دادنه ، ولي به خاطر لطفي كه دوستاي معدودم اينجا به من داشتن مجبورم توضيح بدم كه :
حدودآ يك ماهه كه از دفتر كار من سرقت شده و يك مشت خرت وپرت و از جمله كامپيوتر عزيزم به سرقت رفته . علت دير به دير آپ كردنم هم همينه . كه البته با نااميد شدن از پيدا شدن سارق ، اميدوارم تا آخر هفته بتونم يكي ديگه دست و پا كنم . فقط ميمونه آدرسهاي داخل كامپيوتر قبلي كه سعي مي كنم با كمك خودنون دوباره پيداشون كنم .


10/22/2006

روزه را با بوسه ات افطار كردم .

" من نمازم تو رو هر روز ديدنه "

10/17/2006

من ، بارون ، پنجره ، . . .
چقدر جات خاليه .

10/14/2006

...
سر به نماز ، لب به دعا
بوسه به خاك ، خاك به ناز
دل پر خون ، جان پر درد
قصه جان ، غصه دل
ترس سفر ، موج سكون
وهم عبور ، لرز شكست
يار به در ، سايه به بر
سايه تويي ، پاي منم
بند تويي ، درد منم
بنده پر درد منم
پاي به اين بند منم .
همهمه ها ، واهمه ها ...
هم سايه ها ، بي سايه ها
آسوده ها ، فرسوده ها
بيهوده ها .
حجم هجوم
عشوه مرگ ، حسرت برگ
تيغ و تبر ، نذر درخت
موج هراس ، اوج نياز
آه ... تبر ...
همهمه ها ... همهمه ها ... همهمه ها ...

10/01/2006

كاشكي مي شد صداي يكي از ما ها
مي رسيدش به آسمون
عرش خداي مهربون
سلام خدا
كليد نداره خونتون ؟
راهي نداره آسمون ؟
منم ،
يكي از اون همه
بنده بي نام و نشون
زياد مزاحم نمي شم
فقط ،
مي خوام بپرسم از شما
يك دونه سيب رو چند حساب كردي با ما ؟

بدبختي وقتيه كه :
حس مردن داشته باشي ، رنج مردن رو تجربه كني ،
ولي هنوز زنده باشي .

تو منو ياد اون آدم كوچولويي مي اندازي كه روزي دو مرتبه
واسه خودش اسفند دود مي كنه .

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]