2/24/2005


فاصله بين آفتاب و سايه ، بيشتر از يك مو نيست
يك مو به طول عمر آدمي و عرض يك زندگي .

2/21/2005


بار اول كه مرا به نام خواندي
بر زخم دل و جان و تنم زخمه زدي
نرم تر از سكوت و دريا .
من بغض فرو خورده كهنه
من ساز به جا مانده به صحنه
من درد هزار دشت بي بار
من شرم هزار مرد بيدار
من هيچ ، من كلاف پر پيچ
من مست تو ، من رام تو
من خاك ، من آب ،
من مانده چو مرداب .
تو دختركم ، غنچه زيبا
تو برگ گلم ، اميد فردا
تو هستي من ،‌ شادي و سرمستي من
بار اول كه مرا به نام خواندي
. . .

2/12/2005


مفهوم سرما ، براي آنكه پشت به آتش دارد
و معني عطش ، براي آنكه پا به دريا دارد
گنگ است و نامفهوم
مثل مرگ پرنده . . . . اين روزها .
روزي كه يخ اين خانه آب شود .
نه آتش به كارت مي آيد و نه دريا .
دوباره تو مي ماني و خاك و حسرت پرواز .

2/06/2005

ربط

ـ اجازه بديد كمكتون كنم .

ـ نه متشكرم .

ـ تعارف مي كنيد ؟

ـ نه به خدا ، ولي آخه خودتون وسايل تو دست داريد .

ـ اي بابا اينكه چيز مهمي نيست ، اين يكي دستم خاليه ، در ضمن تو راه كمي هم گپ ميزنيم مسير كوتاهتر ميشه .

ـ اتفاقآ من هم خسته شدم ولي آخه باعث زحمت ميشه .

ـ چه زحمتي ؟ گفتم كه يك كمي هم با هم گپ مي زنيم .

ـ پس وسايل خودتون رو چه مي كنيد ؟

ـ چي مي خواد بشه اونا رو ميگيرم تو اون يكي دستم ، وسايل شما هم تو اين دستم ، خودمون هم باهم گپ ميزنيم .

ـ مي دونم ، اين نهايت لطف شماست ، ولي آخه مي گم نكنه براتون مشكل ايجاد بشه ، نمي خوام باعث ناراحتي تون بشم .

ـ اي بابا ، وفتي من خودم ميگم كه زحمتي نيست ، باز هم حرفي باقي مي مونه ؟

اصلآ من دلم ميخواد چند لحظه همراه شما باشم .

ـ حق با شماست ، من هم دلم ميخواد ، ولي مي ترسم خسته بشيد .

ـ چرا متوجه نيستيد ، من فقط ميخوام براي چند لحظه همراهتون باشم .

ـ پس تكليف وسايل خودتون چي ميشه ؟

ـ عزيز من وسايل من چه ربطي به چند لحظه همراهي دوتا آدم تنها داره ؟

ـ ربط داره يا نداره مهم نيست ، مهم اينه كه اونا وجود دارند .شما چرا متوجه نيستيد؟



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]