2/08/2004

تقصير درختچه كنار سالن چيه كه نميتونه خوشبخت باشه و همش خواب جنگل ودريا ميبينه؟ خوشبختي يه حرفيه و بي حاصلي يه حرف ديگه. يا اون سر جاي خودش نيست يا همه چيز.

فيلم نگاه كردن با اعمال شاقه يعني اينكه مجبور باشي يه فيلم اسكاري رو بخاطر اينكه يكي تو يه اتاق ديگه خوابيده با صداي خيلي كم گوش كني و يكسره هم يه نفر بغل دستت هي بپرسه چي گفت؟ چي شد؟ اين كيه؟ اين همون سياه پوسته نيست؟ مگه اين نمرد؟…
بعد كه ترش ميكني كه بابا جان ميزاري اين فيلم رهر ماري رو بفهمم جي شد يا نه، اين دفعه با ديدن چند تا صحنه سكسي و نيمه سكسي فيلش ياد هندستون ميكنه و…
مرده شور هر چي فيلم رو ببرن.

Comments:
..
لعنت به اين خطوط آلوده به رنگ !
ديدي ؟
از نفرين ها سايه ها قد مي كشند
به گلدانهای وارونه رشد میکنم از نو
دانه ای خواهم بودن حتی
یافته ای ،نمیدانم جنبشی ،انگیزه ای
واز انتها ذکر میشوم و
خوب میخوابم
در ترك ِ هر گلدان
كه بيداري تاب چشم هاي مرا نداشت !
تا سال روز ِ جشن ِ آب
پاشيده شوم بر صورت زندگي
و من درز ميان فاصله را دوخته ام
به ساقه هاي نحيف ِ غيبت ِ خود
تا فرصت ِ من
آبپاش را بيدار كن !!!!
..

..
!!!" چون قافیه تنگ آمد شاعر به جفنگ آمد"!!!
..
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]