2/23/2004
جسم رنجور را آزردم
ناهموار را هموار كردم
كه غروبت را ببينم
جلوه ات را نمي خواهم
كه هميشه جلوه گري
تو خود نمي داني
آنزمان كه زوال بر گونه هايت هجوم مي آورد
وضجه هاي ماندن سر مي دهي
چه سان فريبا مي شوي
ناهموار را هموار كردم
كه غروبت را ببينم
جلوه ات را نمي خواهم
كه هميشه جلوه گري
تو خود نمي داني
آنزمان كه زوال بر گونه هايت هجوم مي آورد
وضجه هاي ماندن سر مي دهي
چه سان فريبا مي شوي
Comments:
<< Home
..
مصیبتی است
وقتی تو در تمامی تن پیر می شوی
جهان با تو پیر می شود
و دل، تنها دل...
همچنان جوان می ماند
..
Post a Comment
مصیبتی است
وقتی تو در تمامی تن پیر می شوی
جهان با تو پیر می شود
و دل، تنها دل...
همچنان جوان می ماند
..
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home
Subscribe to Posts [Atom]