4/08/2004

وسط دشت ، يه درخت تناور كه خاطراتش پر است از مسافراني
كه گهگاه در سايه اش توقف كوتا هي مي كنند و مي روند و
پرندگاني كه از بالاي سرش تك تك و دسته جمعي عبور مي كنند
و يه رود كوچك كه از همان نزديكي ها ميگذزد ،
فقط به سفر فكر مي كند و پرواز و دريا .
آخ اگه مي شد از دست اين ريشه ها خلاص شد .

Comments:
..
ای مرد ساحلی
هرگز از بادبان شکسته
سخن از جهت مپرس...
با او سر تفاهم با ابر و باد نیست!
..

"نصرت رحمانی"
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]