4/17/2004

هرگز به بارشي چنين جوانه نزده بودم
هرگز به نوازشي چنين سبز نگشته بودم
و هرگز در گستره نگاهي چنين نيارميده ام
نيك سرانجامي داشتي كه بر من باريدي و از تباهي رهيدي .
دشت مغرور به ابر مي گفت
و ابر تنها تر از هميشه ، نرم مي گريست .

Comments:
..
و ابر تنهاتر از همیشه، نرم می گریست
و با دشت مغرور
زمزمه می کرد:
باز هم کنار بغض من اتراق میکنی؟
..
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]