5/12/2004
مادربزرگ رفت .
رفت و تمام خاطرات كودكي مرا نيز با خويش برد .
عجب سنين بديه سنين پس از سي سالگي ،
رنگها يك به يك بي فروغ مي شوند و يارها ، ياد .
روانش شاد .
رفت و تمام خاطرات كودكي مرا نيز با خويش برد .
عجب سنين بديه سنين پس از سي سالگي ،
رنگها يك به يك بي فروغ مي شوند و يارها ، ياد .
روانش شاد .
Comments:
<< Home
..
مادربزرگ
گم كرده ام در هياهوي شهر
آن نظر بند سبز را
كه در كودكي بسته بودي به بازوي من
در اوين حمله ناگهاني تاتار عشق
خمره دلم
بر ايوان سنگ و سنگ شكست
دستم به دست دوست ماند
پايم به پاي راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تكه تكه از دست رفته ام
در روز روز زندگانيم
..
Post a Comment
مادربزرگ
گم كرده ام در هياهوي شهر
آن نظر بند سبز را
كه در كودكي بسته بودي به بازوي من
در اوين حمله ناگهاني تاتار عشق
خمره دلم
بر ايوان سنگ و سنگ شكست
دستم به دست دوست ماند
پايم به پاي راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تكه تكه از دست رفته ام
در روز روز زندگانيم
..
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home
Subscribe to Posts [Atom]