8/25/2004

خورشيد آرام آرام فرو مي رفت
بي توجه به نياز گياهان به نور
خزه كوچك
اندوهگين به تماشا نشسته بود
فقط به مرگ مي انديشيد
و ناتواني اين همه دست .

Comments:
..
به خدا پروانه ها پيش از اينكه پير شوند مي ميرند
حالا بيا برويم از رگبار واژه ها ويران شويم
عيبي ندارد يكي بودن ديوار باغ و صداي همسايه
باران كه باز بيايد
ميماند آسمان و خواب و خاطره اي
يا حرفي ميان گفت و لطف آدمي با سكوت..
 
..
خودش آمده بود كه بميرد
..
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]