11/27/2004
فرش باد
ماه باجي ميگفت :
خدا آدميزاد رو گرفتار مي كنه تا دلش رو ببره پيش خودش .
11/22/2004
واگويه !
لحظه به لحظه فرو تر ميروي و مشامت مردابي تر مي گردد
آنگاه كه به خود مي آيي ، شايد خيلي دير باشد .
حواست هست ؟
…
گريزي نبوده .
لحظه به لحظه فرو تر ميروي و مشامت مردابي تر مي گردد
آنگاه كه به خود مي آيي ، شايد خيلي دير باشد .
حواست هست ؟
…
گريزي نبوده .
11/20/2004
كسي حرفي براي گفتن ندارد
همه عزادارند و خانه بي صاحب عزا
نه خيراتي ، نه فاتحه اي و نه طلب مغفرتي
حتي دريغ از قطره اشكي
خدا از دنيا رفته است .
11/18/2004
به خاطر داشتن آنچه كه نمي خواهم ، تحقير مي شوم
براي بودن آنچه كه دوست ندارم ، خرد مي شوم
بهاي دوست داشتنم را چگونه مي پرداختم ؟
چه نيكبخت بودي كه نماندي .
11/17/2004
تو مثل خدا مي موني
بي سبب دل مي بري
بي نشون ول ميكني
مهربونيت ، گاه به گاهه
بي وفاييت ، ناگزيره
بودنت ، بودنت مثل سرابه
داشتنت ، فقط تو خوابه
موندنت به مويي بنده
اما از دل نميري .
11/15/2004
آنچه ميان پرنده سرما زده و سايه جاريست ،
جز نفرت نيست .
11/09/2004
با همه خستگي هايم ، هنوز
شوق آتش بازي در دلم بيدار است
شانه به شانه ام بده .
11/04/2004
تو دنيا كي مونده واسم
بخوام ازش گله كنم
صدام كنه ، پر بكشم
نگام كنه ، عاشق بشم
سلام كنه ، گر بگيرم
تو سرزمين من همه
ماسك هاي رنگي ميزنن
حرفهاي گنده گنده از
تجارت و معرفت و بز بز قندي ميزنن
عشق ها همه آبكي اند
زمستونا يخ ميزنن
تابستونا بخار ميشن
كنار هر پياده رو ، تو رخت خواب
به قيمت يه بستني تو كافي شاپ
روقلب من ، سايه يك ابر سياه
كه طول و عرض زندگيش
قد نوك يه سوزنه
يكسره پرسه ميزنه
ابري كه بارون نداره
دوا و درمون نداره
يه كولي چادر نشين
مي گفت كه اين ابر سياه
قسمت و تقدير منه
مي گفت بايد صبور باشي
وقتش بياد خودش ميره
مي بيني گل ناز من
زمين و آسمونمو ، خداي مهربونمو
شايد كه باورت نشه
وقتي مي گم دوست دارم
وقتي مي گم حيرون يك نگاهتم
وقتي ميگم جز تو كسي رو ندارم
ولي عزيز دل من
حتي اگه اين درو تا ابد به روم وا نكني
جايي ندارم كه برم
گيرم كه جا پيدا بشه
اون روز ديگه ، پايي ندارم كه برم .
Subscribe to Posts [Atom]