11/04/2004


تو دنيا كي مونده واسم
بخوام ازش گله كنم
صدام كنه ، پر بكشم
نگام كنه ، عاشق بشم
سلام كنه ، گر بگيرم
تو سرزمين من همه
ماسك هاي رنگي ميزنن
حرفهاي گنده گنده از
تجارت و معرفت و بز بز قندي ميزنن
عشق ها همه آبكي اند
زمستونا يخ ميزنن
تابستونا بخار ميشن
كنار هر پياده رو ، تو رخت خواب
به قيمت يه بستني تو كافي شاپ
روقلب من ، سايه يك ابر سياه
كه طول و عرض زندگيش
قد نوك يه سوزنه
يكسره پرسه ميزنه
ابري كه بارون نداره
دوا و درمون نداره
يه كولي چادر نشين
مي گفت كه اين ابر سياه
قسمت و تقدير منه
مي گفت بايد صبور باشي
وقتش بياد خودش ميره
مي بيني گل ناز من
زمين و آسمونمو ، خداي مهربونمو
شايد كه باورت نشه
وقتي مي گم دوست دارم
وقتي مي گم حيرون يك نگاهتم
وقتي ميگم جز تو كسي رو ندارم
ولي عزيز دل من
حتي اگه اين درو تا ابد به روم وا نكني
جايي ندارم كه برم
گيرم كه جا پيدا بشه
اون روز ديگه ، پايي ندارم كه برم .

Comments:
..
زندگی بازی شطرنجی است
که تمامش دو کلام کوتاه است
کیش..مات..
تا کجا می شود
از کیش گریخت؟
..


محمد رضا عبدالملكيان
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]