12/30/2004


يه شب توي همين اتاق
دست كشيدم لاي موهات
سجده زدم پيش نگات
دنيا مو دادم زير پات
دلم مي خواست كنار تو
قد بكشم تا آسمون
پر بكشم تا كهكشون
گفتي منم دوست دارم
مي خوام كنارت بمونم
گفتي كه اين سالهاي سال
تو هم به ياد من بودي
گفتي و من مست و خراب
خسته و دلشكسته از گذشته هاي پر سراب
بنده گفته هات شدم
تشنه بوسه هات شدم
شنبه و يكشنبه و روزهاي ديگه
منتظر صدات شدم
اون روزهاي رنگ و وارنگ
دلخوشي ها ، اون حرفهاي قشنگ قشنگ
به انتظار نشستن ها ، خنديدن ها ، رقصيدن ها
بدون يك لحظه درنگ
يكجا دادي به دوره گرد دست فروش
بزبز قندي خريدي
شهر فرنگي خريدي
انگار نه انگاري كه تو
يه شب توي همين اتاق
برام قسم خورده بودي
مردونه دست داده بودي
عشق و اميد و آرزوهاي منو
ارزون فروختي عزيزم

بي خيالش ، گذشته ها گذشته .

12/25/2004


مضحكه

جنگجويان خاك باخته
خاك باختگان دلباخته
دلباختگان …
در پس هر جنگي ، هميشه فريبي ژرف نهان بوده
به افسوني ، جان و جهان باخته ايم
سنگر و شمشير به چه كارمان مي آيد ؟

12/20/2004


هنوز گيجم كه بنويسم يا نه ! هنوز بهت زده ام از آنچه كه بر پرده به نام فروغ مشاهده كردم ، آخه من نه اديبم ، نه نقاد تاتر و سينما و نه حتي فروغ شناس
ولي فروغ رو دوست دارم ، شعرش رو هم . اهورا بر پرده رفتن نام فروغ رو در جمهوري اسلامي به فال نيك گرفته ، ولي من فكر مي كنم كه آنچه كه جمهوري اسلامي با به انزوا كشيدن فروغ سعي بر انجام آن داشت خانم صابري به راحتي آب خوردن با به پرده كشيدن فروغ انجام داد ، و هزار حرف و درد ناتمام . من نمايش هاي قبلي خانم صابري رو نديدم كه بدانم چه بلايي بر سر حافظ و مولانا آورده اند .
يه يادداشت تو برگه نمايش براي خانم صابري نوشتم كه نميدونم بدست شون رسيد يا نه : خانم صابري شما حق نداشتيد با فروغ اين گونه رفتار كنيد.
توضيح اينكه : نمايش من از كجا عشق از كجا به كارگرداني خانم پري صابري كه نمايش نوع نگاه ايشان به زندگي فروغ فرخزاد مي باشد هم اكنون در سالن اصلي تاتر شهر تهران در حال اجرا مي باشد .

12/19/2004


عذرهايمان همه بدتر از گناهند
دروغ مي گوييم كه يكديگر را نيازاريم
دوري مي كنيم كه نفرت مان را پنهان كنيم
خيانت مي كنيم كه بيزاري مان را سرپوش نهيم
تاب گناه ندارم ، عذرم را بپذير .

12/11/2004


خوشباورانه ،
راهي را كه ساده تر به نظر مي رسيد انتخاب كرد .
احمقانه ترين انتخاب !

12/04/2004


مي دانم
پيش بايد رفت
ولي اين كدام حضور خواهد بود
كه خاطره دستان ترا بزدايد
و اندوه نبودنت را محو كند ؟

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]