1/02/2005


هميشه تكيه به ديوار هايي داشتم
كه به تلنگري فرو ريختند
هميشه در هراس رفتن كساني بودم
كه هيچگاه كنار من نبودند
باد خويش ترين خويشان ما را با خود برد
چه خوش باوريم ما .

Comments:
..
همینجوری شد که یاد گرفتم
رؤیاهایم را قیچی کنم رو الگوی حقیقت
و بپیچم دور قلبم
که خدای نکرده
از سرمای قلب آدمها
سرما نخوره!
..

آوا كوه بر
 
می‌خواهم از همۀ بیابان‌ها برگردم
از همۀ بیابان‌ها
تا شعری بنویسم برای کسی
که دلش را در بیابان‌ها
گم کرده است
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]