1/12/2005
باور كرده ام كه هر سايه ، تنها پاي بسته درخت خويش است
كه گل سرخ ، هنوز در انتظار شازده كوچولو مانده
كه هيچ دوستي ، چشم به دست دوست خويش ندارد
و هيچ خويشي ، خيش بر دل خويش ديگر نمي كشد
كه هيچ لكه اي در پس زلال زيباي آسمان آبي چشمان تو نيست
باور كرده ام كه دوستم داري .
باور كرده ام كه اين همه دروغ را باور دارم .
كه گل سرخ ، هنوز در انتظار شازده كوچولو مانده
كه هيچ دوستي ، چشم به دست دوست خويش ندارد
و هيچ خويشي ، خيش بر دل خويش ديگر نمي كشد
كه هيچ لكه اي در پس زلال زيباي آسمان آبي چشمان تو نيست
باور كرده ام كه دوستم داري .
باور كرده ام كه اين همه دروغ را باور دارم .
Comments:
<< Home
..
آنجا که انتهای صفر به عشق میل میکند
درست در همانجا که آفتاب غروب میکند
و همانجا زیر یک چتر درخت
آرزوها همه یکجا مردند
..
Post a Comment
آنجا که انتهای صفر به عشق میل میکند
درست در همانجا که آفتاب غروب میکند
و همانجا زیر یک چتر درخت
آرزوها همه یکجا مردند
..
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home
Subscribe to Posts [Atom]