1/18/2005
بوي حصير كهنه باران خورده مي آيد
بوي نا
طراوتي گنديده ،
از آن همه بوي خوب خاك
لجنزاري متعفن و آزارنده بيش نمانده ،
و اينهمه از بركت باراني ست
كه چشم به راهش
بر آسمان دوخته بودم .
چقدر هواي گريه دارم
Comments:
<< Home
..
بیچاره دلم که مانده در باران بود
در بارش لحظه های غم ویرا ن بود
بیچاره دلم که همره ابر گریست
هر بار که سینه ی سما گریان بود
..
Post a Comment
بیچاره دلم که مانده در باران بود
در بارش لحظه های غم ویرا ن بود
بیچاره دلم که همره ابر گریست
هر بار که سینه ی سما گریان بود
..
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home
Subscribe to Posts [Atom]