7/30/2006

شواليه از اسب كه پياده شد ، ديگه بزرگ نبود .
بعضي وقتا فكر مي كنم شايد اين اسب شواليه ست كه بزرگ بوده .

7/27/2006

پس از تو
به شرافت لكه دار خود ايمان آوردم .

7/24/2006

چرا فكر مي كردم تو با بقيه حباب ها فرق مي كني ؟


7/17/2006

براي دروغ هايي كه شنيده ام و باور كرده ام ، متاسف نيستم
متاسفم براي دروغ هايي كه پس از اين هم باور خواهم كرد .

7/08/2006

دلم هواي شهر " غير از خدا هيچكس نبود " رو داره .

7/02/2006

هميشه سه تا نيمه وجود داره :
يكي نيمه خالي كه هيچوقت و با هيچ ترفندي نميشه پرش كرد
و حداكثر ميشه اونو ناديده گرفت .
يكي ديگه نيمه پر كه جون ميده واسه الكي خوش بودن و البته
معمولا آخرش يه جا كم مياره .
و نيمه سوم كه نيمه گمشده ست كه هميشه يا خاموشه ، يا
در دسترس نمي باشد ، يا آنتن نميده و يا هم اينكه مدام قطع و
وصل ميشه .

7/01/2006

جايي براي ماندن
چهار تا ديوار و يه طاق
نه جايي براي نشستن
و نه پنجره اي براي ديدن
چه ساده پرواز فراموشمان مي شود .

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]