12/18/2007
من هر شب غرق می گردم و سحرگاه به تخته پاره ای نجات می یابم .
ساحلم باش .
ساحلم باش .
Comments:
<< Home
من او را رها كردم
وچقدر سخت است عزيزترينت را رها كني
اما من آنقدر اورا دوست دارم
كه او را رها مي خواهم
رها از تمامي بندها وزنجيرها
هرچند او هيچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا كه من خود اينگونه خواستم
هيچگاه بخاطر هميشه بودن با او
براي او بندي نساختم
اما او در بند خود گرفتار بود
اي كاش از خود رها شود
همانگونه كه من با او از خود رها شدم
Post a Comment
وچقدر سخت است عزيزترينت را رها كني
اما من آنقدر اورا دوست دارم
كه او را رها مي خواهم
رها از تمامي بندها وزنجيرها
هرچند او هيچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا كه من خود اينگونه خواستم
هيچگاه بخاطر هميشه بودن با او
براي او بندي نساختم
اما او در بند خود گرفتار بود
اي كاش از خود رها شود
همانگونه كه من با او از خود رها شدم
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home
Subscribe to Posts [Atom]