11/10/2008

یه تیکه خمیر می دن دستت ، تو هم همینطوری بازی بازی باهاش
یه چیزی درست می کنی . چشم به هم بزنی خمیر سفت شده ،
تو موندی و یه تیکه گل خشک و یه نقش کج و معوج که یه روزگاری
خودت کشیدش .
حالا هی هوار هوار کن که : بابا جان من ، بازی نبود مگه ؟

Comments:
1."
در تکرار زاویه ها بود - در تکرار حجم های سستی که شبیه تکیه گاه بودند-
که انسان ها متولد شدند -انسان های خمیره ای - انسان های نشاسته ای
و خدا ی آن روز ها تنها کودکی بود
-که شاید هم بازی هایش مرده بودَند
"
2. اين آهنگي كه گذاشتين از جايي ضبط كردين ؟
 
سلام
خوبی؟با مطلبی آپ هستم بیا منتظرتم[گل]
 
confusing
 
him,are haminjoriyas,kajokole o najoor amma bazi vaghta in tike gele kajokole onjoram ke ma fek mikonim najor nashode faghat ma najoor mibinimesh..
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]