2/08/2004
سايه هاي ترديد همه جا هستند
ديگر ارزش لحظه ها را
به اين سايه هاي هميشه نخواهم بخشيد.
آدم يه وقتا به يه نگاهي، يه صدايي، جايي، چيزي ميرسه كه بد جوري آرومه. بعد دلش هري ميريزه كه نكنه اين همونه، همونجاست، يعني پيداش كردم؟ اونوقت ميره تو خواب و خيال و رويا.
ولي حيف.
(اين جملات پشت شيشه اتوبوسها هم علي رغم ظاهرشون خيلي هم بي ربط نيستند ها)
گشتم نبود، نگرد نيست.
ديگر ارزش لحظه ها را
به اين سايه هاي هميشه نخواهم بخشيد.
آدم يه وقتا به يه نگاهي، يه صدايي، جايي، چيزي ميرسه كه بد جوري آرومه. بعد دلش هري ميريزه كه نكنه اين همونه، همونجاست، يعني پيداش كردم؟ اونوقت ميره تو خواب و خيال و رويا.
ولي حيف.
(اين جملات پشت شيشه اتوبوسها هم علي رغم ظاهرشون خيلي هم بي ربط نيستند ها)
گشتم نبود، نگرد نيست.
Subscribe to Posts [Atom]